فرزین پورمحبی:
در مظلومیت جهاددانشگاهی شکی نیست؛ از طرفی یک نهاد انقلابی وابسته به نظام محسوب میشود؛ از طرفی هم از این وابستگی به جز دلبستگی چیزی عایدش نشده است، همان داستان چوب دو سر عسلی.
در زمانهای که در گام اول نسلی میسوزد و در گام دوم فرزندانشان پدرسوخته بار میآیند! قبول کنید که خوب ماندن کار دشواری است! سخت است گام به گام رفتن با همان ارزش های اول انقلاب؛ اما افتخار جهاد اتفاقا همین است که بدون مواد نگهدارنده خوب مانده؛ فاسد نشده که هیچ تردتر و خوشمزهتر هم شده!
جهاد انصافا بین نهادهای انقلابی و دستگاههای اجرایی چیزی کم نگذاشته؛ دستاوردهای ملی و بینالمللی کم نداشته، از سفره بودجه کشور به قدر پول تو جیبی برداشته و آنقدر در عرصه های فرهنگ و آموزش و پژوهش گل کاشته که اصطلاحی با عنوان «کار جهادی» را سر زبانها گذاشته! در سیاسی بازی ها کاری به کار کسی نداشته در انتخابات تریپ بیطرف برداشته؛ در بخور بخورها نه گذاشته و نه برداشته؛ به جای فسادهای سنتی چند هزار دستاورد صنعتی داشته؛ سلطان نشده اما دست کمی هم از شاهزاده رویاهای این و آن نداشته؛ با وجود گلهایی که به سر کشور زده و در این آب و خاک کاشته زنبیلی در صف برای سهمخواهی بیشتر نگذاشته؛ پله پله تا خدا با شهدایش قدم برداشته و همیشه خدا؛ مظلومانه و چراغ خاموش گام به جلو
گذاشته؛ اما با این همه داشته و به لطف هوچیگری که هیچگاه نداشته هنوزهم خیلی ها فکر میکنند جهاد دانشگاهی یک تیکهاش را از جهادسازندگی و یک تیکهاش را از دانشگاه تهران برداشته! بخُشکی شانسی را که تقدیر اینگونه بر سرمان گماشته! اما با همه این احوالات اوستا کریم نه گذاشته و نه برداشته جهاد را تا به الان، سُر و مُر و گُنده سرپا نگهداشته...
شاید بهتر باشد در سالروز ورود به چلچلیاش لقبی همچون «ارگان گمنام» برایش بگذاریم و یا یک بار برای همیشه راهی برای این شهرت نداشته و پرچم نیمه افراشته پیدا کنیم... شقالقمر نخواستیم نامش را از امور نامرتبط جدا کنید!
جهاددانشگاهی از جان مایه گذاشته و اگر تعریف از خود نباشد انصافا سنگ تمام هم گذاشته! اگر میگویید خیلی هم هنری نداشته خیلی شیک و مجلسی خاک بر سر شکسته نفسی می کنیم و می گوییم: جمع و جور کردن 9 دانشگاه بیش از 40 دانشگاه علمی – کاربردی 32 پژوهشکده و پژوهشگاه 3 خبرگزاری 160 مرکز آموزشی 1 موسسه 3 پارک علم و فناوری 3 سازمان فرهنگی 1 سازمان تجاری 36 واحد و 7 سازمان استانی 7 مرکز یک استودیوی بزرگ تصویری و ده ها تالار برای برگزاری بزرگترین جشنواره ها و رویدادها شوخی نیست!
می گویید حمایت پشت سرش بوده؟ شما را حواله می دهم به زمان هایی که روسای دانشگاه های سراسر کشور همان یکی دو اتاقی که به واحدهای جهاد داده بودند را تاب نیاوردند و اسباب و اثاثیه شان را به کوچه ریختند و الکش را آویختند!
با این اوصاف اگر بگوییم بر و بچز جهاد به معنی واقعی کلمه از زمینهای خاکی شروع کردند چرت نگفتهایم آنها آنقدر از هر شکستی پلی ساختنتد که لقبشان شد پلی بین دانشگاه و جامعه!
حالا هم به نقطهای رسیدند که بزرگترین دانشگاههای غیرانتفاعی را دارند و خودشان میتوانند اسباب و اثاثیه دیگران را بیرون بریزند! اما مرام و معرفت جهادی از لوتیها و داشمشدی های مثل ناصر ملک مطیعی هم بیشتر است آنها نه تنها از این کارها نکردند بلکه با پارکهای علمی فناوری که ساختند؛ حسابی گل کاشتند و رسم مهمان نوازی را به نمایش گذاشتند؛ میهمانانی به اسم شرکتهای دانش بنیان که قدمشان را روی تخم چشمانمان گذاشتند و جوانان خلاق و مستعدش برای این مرز و بوم خدمات ارزندهای را بجا گذاشتند.
این روزها همه آنهایی که جهاد را طفیلی یا در بهترین حالت؛ نهادی با تاریخ مصرف میدانستند خیلی شیک و مجلسی مینشینند پای میز مذاکره و با افتخار قرارداد همکاری امضا میکنند. ما دیگر نمیگوییم «میتوانیم» پاورپوینتهایمان را روشن میکنیم و با رسم چند شکل و نمودار ثابت میکنیم: توانستیم. ما نمیگوییم بیایید و ببینید؛ خودمان پیشنهاد سرآشپز میشویم و از آن بالاها سفارش میشویم! هنوز از توصیه «آقا» در مورد کار با جهاد چند هفتهای بیشتر نگذشته.
اما این را هم بگوییم هنگامی که جهاد بشدت، سرگرم سنگ تمام گذاشتنها و از جان مایه گذاشتنها بود ناگهان از قافله، عقب افتاد و کم کم تبدیل شد به ضعیفترین
نهاد انقلابی و حتی غیرانقلابی البته به لحاظ بودجه و امکانات! بلانسبت؛ شد حضرت یوسفی (ع) که انداخته شد به ته چاه!
لیکن ما از همان ته چاه اما با بادی به غب غب انداخته و طنینی اس و قصدار و البته به شکلی کشدار اعلام میکنیم که هیچ چیز در عزم و ارادهمان نمیتواند خدشه و یا خط و خشی وارد کند؛ اگر هم به فرض روزی عزم راسخمان قور شد یقین کنید با همت جهادی؛ بدون رنگ درش می آوریم!
جهادگران هیچگاه برای گرفتن سهم بیشتر غر نزدند و ننالیدند میگویید نک و ناله برای هیچکسی تنبان نمیشود؟ پس بروید و ببینید با همین ادا و اطوارها دیگران چه کیسهها دوختند. به هر حال قانون هستی چنین است: آنکه بیشتر دویده بیشتر سنگ خورده و کمتر هم سر سفره نشسته!
بله یک جهادگر؛ مرد روزهای سخت است یعنی برای لقمهای نان ناگزیز است تمام روز را به سختی جان بکند تا بلکه با سرخاب تولید داخل صورتش را سرخ نگهدارد! یک جهادی در برابر انواع آزمونها از بلایای طبیعی گرفته تا جنگ و تحریم با سربلندی بیرون آمده! شاید بپرسید در دوره زمانهای که میلیاردها یورو و دلار سه سوته غیب و اینور و آنور میشوند و ارزش حقوق های نجومی از ارزش فعالیت های ارزشی بیشتر است سربلندی به چه درد میخورد؟ باید گفت: به لحاظ علم پزشکی بلند نگهداشتن سر حداقل برای آرتورز گردن فایده دارد! می بینید؛ این دیدگاه علمی پژوهشیمان به مسائل؛ امانمان و بعضا نانمان را بریده!
در دوره حاشیه سازیها و شایعه پراکنیها و مچ گیریهای فضای مجازی و با اینهمه آدمهای عوضی و از خودراضی آیا در 40 سال گذشته کسی از جهاد یک حاشیه و شایعه پدر و مادر دار شنید؟ اگر جواب تان مثبت است درجا حاضرم سیبیلهایم را بزنم؟جهادگر به معنی واقعی کلمه صاف و ساده است در رنگ عوض کردن استعدادی ندارد اما استاد تبدیل تهدیدبه فرصت و تغییر ناممکن به ممکن ها است یک جهادی بدون توجه به چپ و راست شدن دولت وقت؛ مشکلاتش را چپ و راست میکند؛ سرش را میاندازد پایین و مثل یک شعبدهباز از کلاه خالیش کبوتر و خرگوش درمیآورد و تقدیم جامعه میکند. تاکید میکنم از کلاه خالی... حرف از کلاه شد؛ لطفا کلاهتان را کمی بالاتر بگذارید تا ببینید جهادگران بجای پربار کردن پرستوها؛ گوسفندها را شبیه سازی کردند! خدایش بیامرزد دکتر کاظمی آشتیانی را که قید زیبا رویان را زد تا رویان را به زیبایی تقدیم مان کند!
بله؛ در دورهای که فناوری کشورمان هنوز به نقطه ای نرسیده که از یک کاغذ آ4 کپی برداری شود. متخصصان جهاددانشگاهی از امعا و احشا و دل و روده هر جک و جانوری کپی برابر اصل میگیرند و یکی عینهو خودش را در طرف دیگری سرهم میکنند! بگذارید رک بگوییم؛ جهاد شنگول و منگول ساخت در حالیکه که بعضی از آقایان و آقازاده ها؛ آنور آب و در کنار دبه انگور خودشان را ساختند! سرمان را انداختیم پایین تا متههای حفاریمان را به زمین فرو کنیم سرمان را که بالا آوردیم، دیدیم دکلهای نفت گم و گور شدهاند!
در این دنیایی که هر آدم برای خودش یک خبرنگار است و هر موبایل یک خبرگزاری میدانید اثبات اخبار صادق و موثق چه کار سختی است؟ اما مردم بالاخره میفهمند خبرشان را از کجا بگیرند. وقتی هم که فهمیدند شدیم بزرگترین و پر ارجاعترین خبرگزاری کشور! کاسه کوزه فضای مجازی را بهم زدن و از عهده رقیبان قدیمی و حریفان جدید -اما مملو از بودجه- برآمدن راهی بود که با تعدادی دانشجوی مخلص طی شد و به اینجا ختم شد. دانشجویانی که فقط از دیوار حاشا بالا رفتند و صدای ملت را به درستی و بی کم و کاست رساندند ...
در ادامه هم شدیم با صدها افتخار ملی و دستاورد بینالمللی در زمینههای صنعتی و فرهنگی و آموزشی .... بگذریم و بزنیم به تخته؛ بد نیست بجای اسفند کل فصل زمستان را برای خودمان دود کنیم!
بله ما بارها با انواع و اقسام نداریها سوختیم و ساختیم اما بخاطر مصالح همین انقلاب، آبروداری کردیم، آی ملت؛ اگر نمیدانید بدانید بارها و بارها در واحدهای مختلف جهاد پیش آمد که از این جیره 20 درصدی بودجه هم؛ چیزی عایدمان نشد و 6 ماه حقوق نگرفتیم اما برای اینکه سوژه شبکه های «من و تو» و «سالی تاک ها» نشویم و «بی بی سی ها» ما را پلاکارد بدست در خیابان نشان ندهند از خیر سوزاندن سطل اشغال ها و ایضا مطالبات به حقمان گذشتیم! دیگر شکسته نفسی بس است ما واقعا از خجالت خیلی چیزها با افتخار درآمدیم ایکاش مرام و معرفت هنوز زنده باشد و دیگران هم از خجالت ما دربیایند. آبرومندی اتفاقی نیست گاه برای آنکه آبروداری کنی باید از خیر برخی از تعارفات زده و دل به دریا بزنی حتی اگر به قیمت انگ سیاه نمایی تمام شود؛ اگر ما با «ایسپایمان» آلارم می دهیم و اوضاع کشور را نه چندان رو به رشد نشان میدهیم اینها همه از عرقی است که برای حفظ این آب و خاک داریم دل مان میسوزد از اینکه میبینم در اثر سهلانگاری بعضی از حضرات؛ این ملت مظلوم یا در سودای مهاجرتند و یا به فکر نبش قبر رضا شاه... آی آقایان؛ به جای دلخوری از این حرفها ؛ این دلسوزی ها را درک کنید و همراه مان باشید با خجالت کشیدن از این آمارها کمی به خود آیید! لازم نیست برد پیت باشید کبک نبودن هم هنر است! به این مو قسم سازندگی کشور از همین جا ها و با قبول برخی واقعیت شروع می شود... نه چشم بستن و در رویا ماندن آنهم با یکسری شعارهای تکراری تاریخ مصرف گذشته!
سالروز تشکیل جهاددانشگاهی مبارک باد