نشست «انسانشناسی شناختی و کاربرد آن در مطالعات قرآنی» روز سه شنبه ۲۶ بهمن 95، با حضور علیرضا قائمی نیا، رئیس پژوهشکده حکمت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سردبیر فصلنامه ذهن و لیلا اردبیلی، پژوهشگر و مترجم در حوزه زبان شناسی و انسان شناسی؛در دانشکده الهیات و معارف دانشگاه تهران برگزار شد.
لیلا اردبیلی در آغاز این نشست گفت: تلاش میکنم به ماهیت انسانشناسی شناختی و ظرفیتهای این رشته در مطالعات قرآنی اشاره کنم. مباحث علومشناختی میانرشتهای تلقی میشوند؛ آغاز دهه ۱۹۷۰ با انقلابی در علوم شناختی علیه رفتارگرایی شروع شد.
اربیلی ادامه داد: رفتارگرایی ذهن را یک لوح سفید قلمداد کرده و هر چه در ذهن است را اکتسابی میدانم. انقلاب شناختی با پیاژه به این نتیجه رسید که ذهن با قابلیتهایی شناختی وارد جهان میشود. یادگیری یک پاسخ و محرک نیست بلکه پارادایمهای محیطی بر آن تاثیرگذار هستند. چامسکی بر ارتباط زبان و ذهن تمرکز شد.
این پژوهشگر و مترجم در حوزه زبان شناسی و انسان شناسی ادامه داد: در مکتب زبانشناسی شناختی سوالاتی توسط جانسون مطرح میشود. اگر ذهن قابلیتهایی برای زبان دارد تکلیف عوامل محیطی چیست؟ مثلثی شکل میگیرد حول زبان، ذهن و محیط که انسانشناسی و دیگر علوم شناختی به آن توجه ویژه دارند. زبانشناسی شناختی با تاکید بر عامل محیطی تمرکز دارد در دهه پنجاه انسان شناختهای شناختی به وجود نمیآید و بر روی مثلث پیش گفته توجه دارند با تاکید بر عوامل محیطی.
اردبیلی افزود: ما میبینیم میان رشتههای روانشناسی، انسان شناسی و زبان شناسی شناختی پیوند وجود دارد. نظریه های این سه رشته علمی مورد استفاده هم قرار میگیرد.
وی تصریح کرد: آنچه رشتههای شناختی توجه میکنند مفهومسازی است؛ در زبان ارسطو جهان داده شده است ولی الان گفته می شود جهان برساخته است و محصول فرهنگ های گوناگون. در کل فرایند مفهومسازی مقولهبندی و طرحواره بندی وجود دارد. مقولهبندی امور مجزا را ذیل انواعی واحد گرد میآورد. انسان شناسی شناختی میگوید فرهنگهایی مختلف مقولهبندیهای متفاوتی دارند.
پژوهشگرانسان شناسی ادامه داد: مقولهبندی تنها به امور انضمامی مربوط نمیشود بلکه پدیده انتزاعی زمان هم مورد مقولهبندیهای متفاوتی انجام میشود، برای مثال در جوامع سرمایهداری زمان به مثابه کالاست. فرایند بعدی طرحوارهبندی است؛ طرحواره میگوید مقولهبندی ذهنی در صحنههای عینی در ذهن ما بازنمایی میشود. به عنوان مثال، طرحوارههایی داریم به نام طرحوارههای رویدادی. مثلا من می گویم من دیشب در عروسی بودم. مقولاتی خاص به ذهن میآید اما اگر بگویم من آنجا شام املت خوردم شما شوکه میشوید و این نشان از طرح وارههای فرهنگی در ذهن ما دارد.
اردبیلی افزود: تحقیقات دیگری در زبانشناسی و روانشناسی انجام گرفته که وارد انسان شناسی شده است، برای رمزگشایی از محیط اجتماعی از مدلهای فرهنگی با توجه به روانشناسی شناختی استفاده میشود. مدلهای فرهنگی که جدیدترین دستاوردهای انسانشناختی است در پیش فرضهای ذهنی تمام افراد وجود دارد. طرز تلقی افراد و جهان بینی مدل فرهنگی را رقم میزند.
مترجم حوزه زبان شناسی تصریح کرد: محیط اجتماعی به مثابه متن است و قرآن در این صورت موضوع مباحث حاضر خواهد بود. مدل فرهنگی فرزندآوری تغییر کرده است. نگاه کنید مقوله فرزند و خانواده تغییر کرده است تا چند دهه گذشته تصور از خانواده شامل پدر، مادر، فرزندان، پدر بزرگ و مادر بزرگ را شامل میشد اما امروز این تصور شامل پدر، مادر و فرزند میشود و پدر و مادر بزرگ حذف شده و فرزندان به فرزند تبدیل شده و فرزند سالاری حاکم است. کاهش تعداد فرزندان به خاطر تغییر تلقی افراد از خانواده است.
وی ادامه داد: استعاره مفهومی فرزندان نیز تغییر کرده است، چند سال پیش فرزندان به درخت یا عصا تعبیر میشدند اما امروز فرزند را به مثابه امری لازم و کالا قلمداد میکنند؛ طرحوارههای فرهنگی و زبانی نیز تغییر کرده است.
اردبیلی با بیان اینکه میتوان این مباحث را در قرآن هم جست، گفت: استعارهها، مقولات و طرحوارههای قرآنی برای مثال در خصوص زن و مرد در قرآن وجود دارد و بر این اساس میتوان سیاستگذاریهایی در این خصوص کرد. برای عمل قرآن باید زبان ذهن و اجتماعی که قرآن مورد نظر دارد بشناسیم. میتوان بر اساس مدلهای فرهنگی قرآنی آیات محل نزاع را رمزگشایی کنیم. به لحاظ سیاستگذاری فرهنگی قرآنی نیز میتواند به ما کمک کند.
در ادامه حجتالاسلام قائمینیا گفت: مطالب را در سه مرحله گزارشی از انسانشناختی، آسیب شناسی مطالعات قرآنی و تطبیقی که می توان به این دو انجام داد، ارائه خواهم داد. انسانشناسی شناختی مباحث شناختی و انسان شناسی را به هم منطبق میکند. انسانشناسی تنوعات مختلف زیستی، سیاسی، علمی و فرهنگی را بررسی میکند، اینکه در فرهنگهای مختلف چه تنوعهایی انسانی وجود دارد و همین طور در اقتصاد و ... انسانشناسی تنزل از انسان انتزاعی به انسان انضمامی است. انسان فلسفی از تاریخ و اجتماع انتزاع شد و من به آن انسان پیشین و ذهنی میگویم.
قائمینیا ادامه داد: اساس انسان شناسی مبتنی بر انسان پسین است. نتایج فلسفی این تغییر را باید در جای خود مورد بحث قرار داد. انسانشناسی شناختی هنوز در ایران ناشناخته است. گرچه اساتید خوبی هست اما اینکه انسانشناسی چه دانشی است و چه نتایجی دست می آبد، با دستاوردهای صرف فلسفی تعارض مییابد.
رئیس پژوهشکده حکمت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: تنوعات انسانی در دل پسینی بودن انسان ظهور مییابد. علوم شناختی فرایندهای ذهنی را مطالعه میکنند. انسان شناسی شناختی با این توضیح فرایندهای ذهنی را در دل تحقیقاتش در خصوص انسان های پسین انجام میدهند. از این روانشناسی و انسانشناسی و زبانشناسی به مثلث ذهن، زبان و فرهنگ توجه دارد. خیلی از جاها در انسانشناسی زبانی که بر انسانشناسی شناختی تاثیر گذاشته این است که شما از تحلیل زبان به جهان فرهنگ می توانید وارد شوید.
وی ادامه داد: انسانشناسی شناختی تنها شاخه ای از انسان شناسی است که به کیفیت روابط ذهن انسان و فرهنگ می پردازد. انسانشناسی شناختی حیات ذهنی فرهنگ و حیات عینی ذهن را میکاود.
سردبیرفصلنامه ذهن تصریح کرد: کانت طرحواره را مطرح کرده بود و معتقد بود انسان به عالم واقع دسترسی مستقیم ندارد و عالم واقع را از پس حجاب ذهنی میبیند. وی معتقد بود ذهن ما جهان خارج را در قالب های ذهنی درک میکند و این قالبها ذاتی خود ذهن هستند. در قرن بیستم شاکلهها از ذهن به فرهنگ منتقل میشوند و چارچوب های ذهنی ساختاری محصول فرهنگ است و اعضای یک فرهنگ چارچوب های مشترکی دارند.
وی افزود: نزول مباحث انتزاعی کانت به فرهنگ پیامد انسان شناسی شناختی بود. یکی از بحثهای هوش مصنوعی این بود که یک رباط نمیتواند چگونه آب بیاورد، متوجه شدند یک سری طرحوارهها هست که رفتار را تعیین میکند. طرحواره در هوش مصنوعی وجود ندارد. طرحواره ذهن ما را تعریف میکنند. انسانشناس ها فهمیدند این طرحوارهها از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است لذا طرحوارهها رفتارها را به شکل متفاوتی سامان نمیدهند.
وی ادامه داد: مطالعات قرآنی در طول تاریخ خطاب قرآن را به چه انسانی دیدهاند؟ در مطالعات پیشین قرآنی انسان را انسانی پیشین و یا انتزاعی تعریف کردهاند.
رئیس پژوهشکده حکمت اسلامی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه گفت: مخاطب حقیقی قرآنی انسانی است که در فرهنگها زندگی میکند. انسانهای روزگار نزول در مدلهای فرهنگی خاصی زندگی میکردند. ما از طریق شناخت مدلهای فرهنگی میتوانیم ببینیم حرف خداوند چه بوده است.
وی افزود: نکته دیگر این است که انسانشناسی شناختی میتواند به عنوان ابزاری به ما کمک کند. البته من انسانشناسی را کاملا نمیپذیرم و لازمه فلسفی باور به تکثر را در آن قبول ندارم. ما از ابزارهای تحلیلی جدید میتوانیم ابعاد فرهنگی قرآن را بشناسیم. پیامبران نیامدهاند انسانها را تغییر دهند بلکه آمدهاند فرهنگ انسانها را تغییر دهند. علوم انسانی جدید کمک می کنند ما ابعاد فرهنگی آیات قرآن را بشناسیم. دسته زیادی از آیات قرآن انسان شناسانه اند که سه دسته اند؛ دسته ای ناظر بر اعضای متعلق به یک فرهنگ هستند. قرآن ایمان و کفر را به صورت فرهنگ میبیند. برای تغییر یک فرهنگ باید مدل فرهنگی را تغییر داد.
سردبیرفصلنامه ذهن ادامه داد: لیکاف استعارههای مفهومی را سلاح جنگ نرم میداند و میگوید با تغییر استعارههای فرهنگی نظام سیاسی تغییر میکند زیرا مدل ها هستند که فرهنگ جامعه را میسازند و با تغییر مدلهای فرهنگی میتوان به فرهنگی دیگر دست یافت. کلام الهی در مواجهه با فرهنگ عرب جاهلی با دست بردن به زبان آنها و ایجاد استعارههای مفهومی جدید مدلهای جدیدی ارائه داد و فرهنگ شان را به از جاهلی به الهی تغییر داد.
وی در پایان گفت: کشف مدلهای فرهنگی توسط مطالعات فرهنگ به معنای عام میتواند در کشف مدلهای فرهنگی در جامعه دینی و غیر دینی کمک کند. ما با کشف مدل های فرهنگی در قرآن و کشف مدلهای فرهنگی در جامعه میتوانیم فرهنگ جامعه را تغییر دهیم.
این جلسه علمی با پرسش و پاسخ به پایان رسید.