( حضرت رقیه س )
Alternate Text
تاریخ انتشار: سه شنبه 6 آبان 1393 بازدید: 3775

شب سوم ( حضرت رقیه س )

یا ابتاه مَن ذَالذی خَضَبَکَ بِدِمائک

باباجان چه کسی تو رابه خونت خضاب کرد؟

یا اَبتاه من ذالذی قطع وَریدَیک؟

بابا جان چه کسی رگ های گردنت را برید؟

یا ابتاه من ذالذی اَیتَمنی علی صغر سنی؟

ای بابا جان چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟

خودت که جای رقیه بگذاری آتش می گیری... دختر باشی؛ سه ساله هم باشی؛ پدرت را هم از تو گرفته باشند و وقتی بهانه بگیری جای پدر به تو سرش را بدهند و  تو سر را دردست بگیری و غرق بوسه اش کنی... دختر است دیگر؛ گاهی دلش می خواهد خودش را برای پدر لوس کند؛ دلش می خواهد جای کبودی های بدن را که در اثر تازیانه است به پدر نشان دهد می خواهد از نبودی معجر گله کند ؛ از تازیانه و ریگ بیابان گله کند؛ دلش می خواهد سر پدر را در دست بگیرد و از اهانت ها بگوید ؛ از رباب بگوید؛ از عمه بگوید که خودش را سپر بچه ها می کرد تا تازیانه به کودکان نخورد؛ دلش می خواهد بگوید که کاش عمو بود؛ اگر عمو بود هیچ کس جرات نمی کرد معجر از سر عمه بکشد؛ کسی جرات نمی کرد اهانت کند دلش می خواهد به بابا بگوید برایش قرآن بخواند

بخوان حسین قرآن بخوان برای دخترکت؛ بخوان که اینجا کسی خیزران در دست ندارد؛ این جا دخترکت تو را در آغوش گرفته

جایتان عوض شده انگار این بار دختر پدر را در آغوش می گیرد ؛ برایش قرآن بخوان تا آرام بگیرد تا بال هایش را بگشاید به پیش خودت بیاید نگاهش کن حسین که چقدر شبیه مادرت شده این دختر سه ساله ات...

در آغوشش بگیر که هم الان است  که جان از قفس تن زینب پر بکشد ...

به قلم زهره قلی زاده - دانشجوی رشته کامپیوتر - ورودی سال 90